توافقنامه ایران و عربستان صرفنظر از اینکه چین واسطه آن است و نیز قطع نظر از اینکه چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد، در میان شهروندان عادی و کنشگران سیاسی با استقبال مواجه شد.
۱. از نگاه مردم کوچه و خیابان رابطه دو کشور گرچه مهم است، فقط یک معبر برای رسیدن به منافع بزرگتر است. مگر ایران و عربستان جز در مورد حج، تعاملی با یکدیگر دارند؟ مگر مبادلات و معاملات اقتصادی دارند که داشتن و نداشتن رابطه به آن آسیب بزند؟ پس ناظر عادی حق دارد به جای اینکه به این رابطه و توافق بیندیشد، به نکات مهمتری فکر کند؛ مثلا از نگاه او رابطه تهران و ریاض مقدمه ذوب شدن تفکری است که سیاست خارجی را فقط ایدئولوژیک میبیند. به علاوه توافق مزبور را به مثابه مقدمهای برای شروع رابطه با دنیا تصویر میکند و این یعنی یک اتفاق خوشایند. خوشایند از این جهت که احساس میکند شیشه حصر و تحریم و تک ماندن دارد ترک برمیدارد و روزهای خوب احتمالی در پیش است.
۲. کنشگران سیاسی داخلی با همه سلیقهها از این واقعه استقبال کردند. خرسندی اصلاحطلبان از آن رو است که ذاتا با چنین رویکردی موافقند و به همین دلیل از برجام دفاع کردند و ارتباط با غرب (و تا حدودی شرق) را کاملا در راستای منافع کشور میدانند. این جناح از رقبای خود به خاطر سنگاندازی در مذاکرات هستهای دولت قبلی عصبانی است و از دولت کنونی نیز به خاطر تعلل در به نتیجه رساندن گفتوگوها انتقاد دارد. خلاصه اینکه چون فرآیند توافق تهران-ریاض را در چارچوب اندیشه سیاسیاش میداند با آن همراه است حتی اگر اجرای آن در عهد دولت اصولگرای رییسی برایش دلچسب نباشد.
۳. در سوی دیگر، یعنی جناح اصولگرا، قاعدتا بخش معتدلش از هرگونه تنشزدایی در سیاست خارجی استقبال میکند، اما بخش تندرو جریان اصولگرا، از جمله حامیان دولت، اگرچه جشن میگیرد و بشکن میزند و آن را نمره خوبی در کارنامه دولت میداند، پیشینهاش نشان میدهد، نمیتواند خوشحال باشد.
اصولا این جماعت هویت خود را در دعوا و مناقشه و پریدن به این و آن و حمله به سفارت میجویند و اگر این خصیصهها را کنار بگذارند، کاملا تهی شوند. معهذا فعلا چارهای جز این ندارند که با فضای عمومی همراه باشند و حتی اگر آن را أکل میته عندالاضطرار بداند، چون موفقیتی برای تیم وزارت خارجه دولت رییسی محسوب میشود، به استقبالش میرود. یکسال و نیم از عمر دولت سیزدهم در شرایط سخت تحریم خارجی و ناکارآمدی داخلی سپری شده و بهرغم شعارهای نچسب، حتی در دل طرفدارانش جای مناسبی ندارد. تبلیغات مبتنی بر دستاوردتراشی هم نتیجهای جز درآوردن لج مردم نداشته. در چنین شرایطی فرصت توافق با عربستان میتواند به نقطه عزیمت برای حل مناقشات بینالمللی تبدیل شود و جریان اصولگرایی و دولت متبوعش را از مخمصه برهاند.
کاهش قیمت دلار و سکه و برقراری آرامش نسبی در این بازار، حتی اگر مقطعی باشد، پالس هشداردهندهای است که دولت از فرصت پیشآمده بهره گیرد. کارآمد کردن و چابکسازی دولت در این مقطع از طریق جایگزین کردن وزرای فعلی با افرادی که حتی ۲۰درصد از آنها قویتر باشند، میتواند فرصتی طلایی را برای دولت رییسی رقم بزند.
دولت سیزدهم فقط در صورت بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی است که میتواند خردهفرمایشهایش در حوزههای اجتماعی را آسانتر به مردم بقبولاند یا دستکم واکنش منفی کمتری را برانگیزد.
جریان اصولگرا و دولت فعلی برای ماندگاری در قدرت به شدت به اتفاق اخیر و پیامدهای مثبت آن نیازمند بود. حال اگر توان حفظ و اداره آن را داشته باشد، میتواند به تثبیت و تقویت موقعیت خود در آینده از جمله انتخابات ۱۴۰۴ امید بالایی پیدا کند. این فرصت برای رییسی هم از آن جهت مغتنم است که میتواند کاندیداهای اصولگرا در انتخابات بعدی که رویای حذف او و استقرار در پاستور را دارند، سر جایشان بنشاند.
۴. سرانجام اینکه استقبال مردم و جریانات سیاسی از توافق اخیر فضا را برای طرح یک پرسش جدی آماده میکند؛ پرسش آن است که شیوههایی که در دو، سه دهه گذشته در سیاست خارجی جریان داشته و عمدتا حول محور ایجاد تنفر و فاصله گرفتن از دنیا میچرخیده قابل بازنگری، تجدیدنظر و تغییر اساسی نیست؟