انسانها، به درجات مختلف، همواره در جستجوی شهرت بودهاند ولی بیشک با فنآوریهای ارتباطی جدید و همچنین تغییر و تحولات اجتماعی و اقتصادی، پدیدۀ شهرت و کسب آن اشکال مختلفی به خود گرفته است.
در سالهای اخیر برخی فنآوریها، امکانها، فرصتها، و فضاهای بیشتری برای کسب شهرت فراهم کردهاند که برای مثال اینستاگرام یکی از آنهاست. بیپایه نیست اگر گفته شود که تحولات شهرت در جوامع را میتوان به قبل و بعد از اینستاگرام تقسیم کرد.
نگارنده این سطور در نوشتههای قبلی خود همواره از فراگیری تدریجی ولع شهرت در جامعه ایرانی گفته است که به مدد رسانههای ارتباطی جدید ابعاد و زوایای تازهای به خود گرفته است. این روزها در جایجای جامعه شاهد تلاش افراد برای مشهور شدن و افزایش رؤیتپذیری هستیم. پزشکان و دندانپزشکان، روانشناسان، شاعران و نویسندگان، سیاستمداران، بازیگران و مجریان، دانشگاهیان، و صاحبان کسب و کار، هر یک به درجات مختلف، با توسل به شیوههای خوشایند و ناخوشایند تلاش میکنند تا شهرتی دست و پا کنند. موضوعی که به زبان برخی از پژوهشگران نظیر الیور دریسنز از آن با عنوان «سلبریتیزه شدن» جامعه یاد میشود که به جریانی عمومی اشاره دارد که کانونهای مختلف جامعه را دربرمی گیرد.
هر چند چنین ولعی میتواند ریشههای روانی نیز داشته باشد ولی حداقل بخشی از آنان به نیکی میدانند که شهرتِ بیشتر با فرصتهای اقتصادی بیشتر همراه است. دقیقاً به همین دلیل در سالهای اخیر برخی از منابع مطالعاتی مربوط به شهرت از «اقتصاد توجه» سخن به میان میآورند، به این معنا که توجه کردن به چیزی در فضای مجازی و مکث یا توقف در صفحهای، به معنای موفقیت آن صفحه و کسب شهرت و در نتیجه کمک به برندسازی صفحه موردنظر است. در راستای تکمیل بحثهای پیشین نگارنده، در این نوشته کوتاه به بررسی پدیده ای نوظهور در اینستاگرام خواهم پرداخت.
مدتی قبل در شبکههای اجتماعی ویدئویی پربیننده(وایرال) شد که در آن یک روحانی جوان با سبک و سیاق خاصی عطر تبلیغ میکرد. ویدئوهایی که در آنها افراد مشهور و یا افراد معمولی کالا تبلیغ میشود امری متداول در شبکههای اجتماعی است ولی آنچه این تبلیغ را پربیننده کرد نخست حضور یک روحانی در آن و سپس استفاده ایشان از فنونی بود که این روزها غالبا در بلاگرها میبینیم. هر چند این ویدئو پربیننده شد ولی نشانههای ولع برخی از روحانیون برای کسب شهرت با تکیه بر فنآوریهای جدید و تلاش برای سلبریتی شدن، از مدتها قبل دیده میشد. نگارنده، این گروه از روحانیون را« روحانیون سلبریتیگرا» مینامد.
توجه به کلمه سلبریتی در این پدیده اهمیت دارد. روحانیون سلبریتیگرا تلاش میکنند تا جای ممکن از همه قواعد، دستورالعملها و تکنیکهای حاکم بر فرهنگ سلبریتی و پس از آن دیجیتال مارکتینگ(بازاریابی) و عرصۀ بلاگری بهرهمند شود. هر چند باید اذعان کرد که در مواردی این بهرهمندی بسیار دمدستی و سطحی است. آنها به جای مراجعه به منابع مربوط به وظایف «مبلغ دینی» و فنون«تبلیغات اسلامی» عمدتاً به منابع مربوط به دیجیتال مارکتینگ، خودبرندسازی، جذب و حفظ مشتری مراجعه میکند. افزایش «لایک»، «فالوور» و در نتیجه شهرت مهمترین هدف یک روحانی سلبریتیگراست.
همانطور که عزیمت روحانیون این کشور به سوی دستگاههای اجرایی و کسب پست و مقام و پیامدهای ناشی از آن را میتوان آسیبشناسی کرد، پدیده نوظهور روحانی سلبریتیگرا نیز شایسته آسیبشناسی جدی است. هر چند شاید بتوان این گمان جامعه شناختی را داشت که پدیدۀ روحانی سلبریتیگرا نشانۀ ظهور طبقهای جدید در بین روحانیون جوان در ایران و شاید هم، سکولار شدن بیش از پیش دین در جامعه ایرانی باشد ولی به گمان نگارنده این سطور به اثرگذاری شکننده روحانیون در جامعه صدمه خواهد زد چرا که در نهایت آنان را تبدیل به ژانری جدید در بین «شاخهای اینستاگرام» خواهد کرد. ولی قبل از هر چیز، این پدیدۀ نوظهور بیانگر آن است که ولع شهرت به معنای کلی آن و ولع شهرت اینستاگرامی به طور خاص به حوزههای علمیه نیز سرایت کرده است. قابل پیشبینی است در آیندهای نه چندان دور شاهد روحانیونی باشیم که به سبک و سیاق شاخهای اینستاگرام به تبلیغ دین و تبلیغ کالا خواهند پرداخت تا لایک جمع کنند.
در سکانسی از فیلم «مارمولک»، یکی از شخصیتها در انتقاد از طلبههای جوان بیان میدارد که آنان در خیابان به ردیف میایستند و نوشابه مینوشند. اگر فیلم مارمولک این روزها ساخته میشد از چه مثالی استفاده میکرد؟
نوشته فردین علیخواه