مهربانی یا نفرت؟ شما چه معنایش میکنید؟
اگر خود را ایرانی بدانیم و رگ و ریشهمان را در این مرز و بوم بینیم، طبیعتاً باید با معنا و مفهوم این دو واژه به خوبی آشنا باشیم چرا که در تاریخ زیستهی ما ردپاهای عمیقی بر جای گذاشته اند. شاعران بزرگ و کهن ایرانی بارها در آثارشان از مهربانی و نفرت و تأثیرات این دو بر زندگی انسان گفتهاند. در دین اسلام نیز که از ابتدای شکلگیریاش در ایران، بیش از هزاروچهارصد سال میگذرد؛ به شیوهها و بیانات مختلفی، از آثار بهکارگیری مِهر و یا پیشهگرفتن کینهورزی و نفرت سخن بهمیان آمده است.
اما بیاید کمی سادهتر به این مفاهیم بنگریم و در ذهنمان تعریفشان کنیم.
هر کدام از ما در زندگی روزمرهمان با تعدادی افراد آشنا و ناآشنا در ارتباط هستیم. اگر کمی به جنس روابطمان نگاه کنیم، نتیجه میگیریم آدمهایی که عادت به ساطعکردن مهربانی وجودیشان دارند برای آرامش خود و البته دیگرانِ نزدیک به خودشان، افراد دوستداشتنیتری هستند؛ افرادی که میتوان راحتتر به آنها اعتماد کرد و میتوان در دنیای پیچیدهی کنونی آنها را حتی برای ساعتی محدود پناهگاه دانست.
از آنطرف تنفر احساسیست که بار منفی زیادی برای افراد دارد و همیشه با حالات عاطفی غیر خوشایند همراه است. این حس میتواند بهصورت خالص و بدون همراهی سایر هیجانات و یا برعکس، با حضور آنها اتفاق بیفتد و در مهمانیِ فعل و انفعالات منفی درونمان شرکت کند.
اما چرا این دو واژه انقدر قدرتمند هستند؟ شاید یکی از مهمترین دلایلش این باشد که عدالت جهان بر پایهی این جمله استوار است که 《از هر دستی بدهیم از همان دست پس میگیریم.》یعنی من آنچه را که میدهم، دریافت میکنم. سوای این موضوع، نگاه مثبت به خود، به خانواده، به جامعه و بهطور کلی به جهان پیرامونمان از ما انسانهای سالمتری میسازد.
مهربانی. همین کلمهی ساده، توانایی این را دارد که همه چیز را پوشش دهد. این واژه در کلمات، در اعتماد به نفس، در تفکر و در بخشش همانند پمپاژ خون در بدن عمل میکند و موجب احیای آنها میشود.
نیکویی، در جهان پرتلاطم کنونی با این درک آغاز میشود که همهی ما در حال مبارزه هستیم؛ به همین دلیل هم، مهربانی گسترش یافته، دریافت شده و مشاهده شده به طور مفیدی بر سلامت جسمی و احساسات افراد تاثیر می گذارد.
《نسلون ماندلا》تعبیر جالبی از مهر و نفرت ارائه میدهد و میگوید: 《هیچ کس با نفرت از دیگری به دنیا نمیآید.
مردم باید متنفر بودن را بیاموزند و اگر بتوانند متنفربودن را بیاموزند، می توان به آنها عشق ورزیدن را هم آموخت.》همین جمله یعنی این دو احساس بدون یکدیگر معنای خود را از دست میدهند.
نباید از این نکته غافل شویم که وجود هیچ احساسی به خودی خود ناپسند و مذموم نیست. همانگونه که میدانیم بسیار طبیعیست که انسانها در برابر عوامل مثبت دچار احساساتی نظیر شادی، عشق و علاقه شوند و یا در شرایط منفی نیز احساسات ناگواری مانند نفرت، خشم، ترس و غم را تجربه کنند. موضوعی که نباید از نظرها دور کنیم تجربهی یک حس نیست بلکه واکنشیست که در زمان تنفر از خود نشان میدهیم. واکنشی که درنهایت، هم میتواند به ما همسان خورشید بتابد و هم میتواند ماه را از شب روحمان به سرقت ببرد و درونمان را به تاریکی بکشاند.
مریم مهدیقلی زاده