تهدیدهای مکرر و بدون ضابطه از سوی بسیاری از مقامات رسمی و غیررسمی ایران برای وجهه بینالمللی کشور هم مناسب نیست، زیرا کشور راههای مختلفی برای نشاندادن اقتدار و دفاع از منافع خود دارد، ولی تأکید روزانه بر این موضوع میتواند تلقی عکس داشته باشد.
مدتهاست که در محافل رسانهای و حتی رسمی کشور با وقوع هرگونه چالشی که در سیاست خارجی کشور رخ میدهد، صحبت از بستن تنگه هرمز به گوش میرسد.
در یکی از آخرین نمونه ها، فریدن عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و عضو فعلی کمیسیون انرژی مجلس در واکنش به اقدام پاناما در پسگرفتن پرچمهای خود از نفتکشهای ایرانی گفته: «تنگه هرمز که سهل است، اقیانوس منجمد جنوبی را هم میبندیم!»
باتوجهبه سابقه روابط ایران به غرب بویژه آمریکا واضح است که مخاطب اصلی این سخنان واشنگتن و متحدان منطقهای آن است. جدا از مباحث حقوق بینالملل در مورد حق عبور و مرور از تنگهها و آبراهههای بینالمللی که در کنوانسیونهای بینالمللی تصویب شده و اختیار تام را از دولتها در زمینه بستن تنگهها گرفته است؛ این سؤال مطرح میشود که آیا تهدید به مسدودی یا بستن کامل این تنگه میتواند بهعنوان یک عامل بازدارنده برای کشور عمل کند؟ چنین اقدامی چه عواقبی برای کشور خواهد داشت؟ سؤال مهم دیگر اینکه اگر ایران دست به چنین اقدامی بزند موضع کشورهای دیگر مانند چین که تهران خودش را با آنها در یک مجموعه تعریف می کند، چگونه خواهد بود؟
تنگه هرمز، خلیجفارس را به دریای عمان و آبهای آزاد وصل میکند و یکی از شلوغترین تنگههای جهان است که بهعنوان یکی از نقاط کلیدی در زنجیره تأمین نفت جهان شناخته میشود. از نظر تاریخی، قدرتهای بزرگ همواره سعی در کنترل این تنگه داشتهاند. از اشغال جزیره در ابتدای قرن ۱۶ توسط پرتغالیها تا رقابت انگلیسیها با هلندیها و سپس انگلیسیها با فرانسویها و در نهایت شکلگیری هژمونی بریتانیا که تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت. پس از آن ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد به رقابت پرداختند. اکنون در قرن بیست ویکم درحالیکه ایالات متحده همچنان قدرت غالب است؛ ولی به طور فزایندهای بر اهمیت تنگه هرمز برای چین هم افزوده میشود.
در بیان اهمیت اقتصادی تنگه هرمز باید گفت که به طور متوسط روزانه ۲۱ میلیون بشکه نفت (حدود ۲۰ درصد مصرف جهانی) از تنگه هرمز عبور میکند. تقریباً تمام گاز مایع قطر (LNG) و یکچهارم گاز مایع جهان که این روزها کشورهای اروپایی بهشدت آن وابسته هستند هم از همین تنگه عبور میکند. وابستگی بازار انرژی جهان و متعاقب آن صنایع و سایر بازارهای جهانی به این تنگه بسیار بالا است و به نظر میرسد تا میانمدت اهمیت بالای این تنگه همچنان حفظ شود.
در چنین شرایطی بستن تنگه هرمز برای بازارهای نفت فاجعهبار خواهد بود و آثار زیانباری به دنبال خواهد داشت. اگرچه ایران توان کافی برای بستن تنگه هرمز را دارد؛ ولی این موضوع با وجود تهدیدهای مکرر بعضی مقامات ایران بعید است رنگ واقعیت به خود بگیرد؛ زیرا بستن کامل تنگه هرمز با اثر منفی شدیدی که بر بازار جهانی نفت و اقتصاد کشورها خواهد داشت احتمالاً با واکنش تند و دستهجمعی بینالمللی روبرو خواهد شد که عواقب سنگینی برای کشور در پی خواهد داشت، علاوهبرآن در حوزه جنگ نرم هم یک مهر تأیید همیشگی بر پروژه ایرانهراسی خواهد زد.
باید در نظر داشت که وابستگی آمریکا به تنگه هرمز در حال کاهش است؛ ولی مناطق مختلف جهان از کشورهای حوزه خلیجفارس گرفته تا کشورهای اروپایی، از هند در جنوب آسیا تا چین و ژاپن و کره جنوبی در شرق آسیا و.. وابستگی زیادی به این تنگه دارند. برخلاف تصور کسانی که بستن تنگه هرمز را صرفاً در معنای ضربهزدن به آمریکا و اروپا مطرح میکنند، باید گفتن بستن آن باعث میشود که کشوری مثل چین و حتی کشورهایی که بهصورت سنتی با ایران رابطه خوبی دارند، مانند هند و ژاپن هم از ایران رویگردان شوند.
از طرف دیگر این یک واقعیت است که آمریکا به دلایل مختلفی از جمله افزایش تولید نفت، توسعه منابع انرژی جایگزین، بهبود بهره وری انرژی، تنوع بخشیدن به منابع واردات نفت، و کاهش مصرف نفت (از طریق استفاده از وسایل نقلیه الکتریکی، تغییر عادات حمل و نقل و ترویج کار از راه دور) واردات نفت خود را کاهش داده و وابستگی آن به نفت وارداتی از ۶۰ درصد در سال ۲۰۰۵ به ۲۰ درصد در سال ۲۰۱۹ کاهش یافته است. پاسخ ایالات متحده به بستن تنگه هرمز نه تنها به ماهیت تهدید بستگی دارد، بلکه به واکنش مورد انتظار بازیگران مهم خارج از خاورمیانه از جمله اروپای غربی، ژاپن، چین و هند نیز بستگی دارد؛ زیرا وابستگی آمریکا به تنگه هرمز کمتر از هر زمانی شده است. براساس گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA)، در سال ۲۰۲۱، وابستگی ایالات متحده به نفت منطقه خلیج فارس به میزان قابل توجهی کاهش یافته و واردات خالص نفت خام و فرآورده های نفتی از این منطقه کمتر از ۵ درصد از کل مصرف نفت این کشور بوده است.
در شرایط حاضر اروپای غربی بیش از هر زمانی به آمریکا نزدیک شده است، وابستگی اروپا بهخاطر جنگ اوکراین به انرژی خاورمیانه بسیار بیشتر از قبل شده است. برای مثال اروپا قبل از جنگ اوکراین روزانه ۱٫۴ میلیون بشکه از خاورمیانه نفت وارد می کرد ولی بعد از جنگ ۶۰۰ هزار بشکه در روز به آن افزوده شده است؛ بنابراین واکنش آنها ممکن است؛ مانند آنچه در این روزها جریان دارد از آمریکا هم تندتر باشد.
ژاپن ۹۰ درصد نفت موردنیاز خود را از خاورمیانه تأمین میکند، پس بستن تنگه هرمز ضربه هولناکی به این کشور میزند که طبیعتاً واکنش توکیو دوستانه نخواهد بود. هند هم به طور میانگین نزدیک به ۶۰ درصد نفت خود را از خلیج فارس تأمین میکند و درحالیکه پیشبینی میشود در سال ۲۰۳۰ به سومین اقتصاد جهان تبدیل شود از چنین وضعیتی استقبال نخواهد کرد؛ بنابراین قبل از اقدام به هر عملی باید از زوایای مختلف به آن نگاه شود.
کشوری مانند چین که قدرتگرفتن آن نقطه اتکای اصلی سیاست شرقگرایی محض دولت فعلی ایران است، نسبت به تنگه هرمز حساسیت بسیار بالایی دارد و اگر ایران دست به چنین اقدامی بزند واکنش منفی پکن حتمی خواهد بود.
چین در سال ۲۰۱۵ رسماً بزرگترین واردکننده نفت جهان شد. این کشور در سال ۲۰۲۱ بیش از ۴۳۴ میلیون بشکه نفت فقط از ۱۰ کشور وارد کرده است (که البته ایران در بین ۱۰ کشور اول صادرکننده نفت به چین نیست) از این مقدار بیش از ۲۴۰ میلیون بشکه از پنج کشور حوزه خلیجفارس وارد کرده است که شامل: عربستان سعودی (۸۴.۹۲ میلیون بشکه)، عراق (۶۰.۱۲ میلیون بشکه)، عمان (۳۷.۸۴ میلیون بشکه)، کویت (۲۷.۵ میلیون بشکه) و امارات (۳۱.۱۷) میلیون بشکه بودهاند. این آمار نشان میدهد که ایران به سبب تحریمها حتی در بین ۵ صادرکننده اول نفت به چین در میان کشورهای حوزه خلیجفارس هم نیست.
چین تقریباً نیمی از واردات نفت خام خود را از خلیجفارس تأمین میکند که همین موضوع بیشازپیش اهمیت تنگه هرمز را برای پکن به نمایش میگذارد. همچنین چین در دهه گذشته از طریق اقتصادی به یک بازیگر مهم در خاورمیانه تبدیل شده است که پیامدهایی برای پکن و کشورهای منطقه خواهد داشت. حضور چین در منطقه با استقبال کشورهای عربی منطقه روبرو شده است. این کشور در طرح بزرگ «یک کمربند یک جاده» خاورمیانه را بهعنوان یک چهارراه مهم و استراتژیک برای مسیرهای تجاری و خطوط دریایی که آسیا را به اروپا و آفریقا متصل میکند در نظر گرفته تا چین را به مرکز یک شبکه تجارت جهانی تبدیل کند؛ بنابراین مشخص میشود این کشور هرگونه ناامنی که به رشد اقتصادیاش ضربه بزند و در طرحهای بزرگ این کشور اخلال ایجاد کند را نخواهد پذیرفت. مخصوصاً اینکه در شرایط حاضر ایران تحریم است و، چون حتی چشمانداز رفع تحریمها هم مشخص نیست، چین سیاستهای خود را در قبال ایران و منطقه تا حدودی تغییر داده و با کنارگذاشتن بسیاری از ملاحظات که مهمترین آن بیطرفی در درگیرها و تنشهای خاورمیانه بود با جدیت بیشتری سیاستهای خود را پیگیری میکند. موضوعی که نمود بارز آن را میتوان در همراهی این کشور با اعضای شورای همکاری خلیجفارس و اهانت علیه تمامیت ارضی ایران مشاهده کرد.
کسانی که با هرگونه تنش و چالشی در سیاست خارجی کشور اولین ایدهای که ذهنشان خطور میکند بستن تنگه هرمز است باید بدانند که اکثر صادرات و واردات و کالاهای موردنیاز کشور خودمان هم از طریق تنگه هرمز انجام میشود و وقوع هرگونه درگیری در این منطقه بهشدت به اقتصاد کشور ضربه میزند. این مسئله به نوبه خود میتواند عوارض اجتماعی و سیاسی غیرقابلپیشبینی را به دنبال داشته باشد.
همچنین تنگه هرمز اگرچه یک موهبت ژئوپلیتیک است که وزن ژئواکونومیک ایران را افزایش داده و بهعنوان یک ابزار مهم میتواند منشأ قدرت و اثرگذاری برای کشور باشد؛ ولی باید در نظر گرفت که تهدید مداوم به استفاده از چنین ابزاری حتی اگر فرض کنیم منجر به هیچ درگیری و خطری برای کشور نمیشود، در درجه اول باعث کاهش اثر روانی آن شده و از جانب کشورها بهعنوان یک اقدام نمایشی تلقی میشود.
در چنین شرایطی تهدید به استفاده از این ابزار نهتنها شوک موردنظر را ایجاد نخواهد کرد؛ بلکه منجر به اقداماتی میشود که بهمرور از اهمیت استراتژیک تنگه هرمز خواهد کاست. نمونه آن تلاش برای راهاندازی و گسترش لولههای انتقال نفت برای دورزدن تنگه هرمز توسط برخی کشورهای منطقه است. ضمن اینکه سرعت رو به افزایش استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر هم در این زمینه تأثیرگذار خواهد بود.
نکته مهمتر این است که تهدیدهای مکرر و بدون ضابطه از سوی بسیاری از مقامات رسمی و غیررسمی ایران برای وجهه بینالمللی کشور هم مناسب نیست، زیرا کشور راههای مختلفی برای نشاندادن اقتدار و دفاع از منافع خود دارد؛ ولی تأکید روزانه بر این موضوع میتواند تلقی عکس داشته باشد.
ایران با حل بخشی از مشکلات داخلی و بهبود روابط خارجی خود با دنیا میتواند بر بسیاری از چالشها غلبه کند تا نقش تاریخی و اثرگذار خود را بازیابی کند. همانطور که اشاره شد تأکید مکرر بر بستن تنگه هرمز متناسب با رسالت و برای تمدنی و تاریخی ایران نیست و اگر به این مهم توجه نشود هزینهزا خواهد بود. انتظار میرود استفاده از این اهرم حتی بهعنوان یک تهدید بازدارنده کاملاً دقیق و کنترل شده باشد که به وجهه کشور آسیب نزند. همانطور که ایران قرنها در چهارچوب قواعد و قوانین بینالمللی و اقتدار حاکمیتی ضامن امنیت و گسترش تجارت در این منطقه بوده است میتواند ضمن تأمین منافع کشور با استفاده از این ذخیره تاریخی به تقویت قدرت هنجاری خود نیز بپردازد.