دوستی به طنز می گفت: همین که صبح بیدار می شویم، تلفن، آب و برق داریم باید خدا را شکر کنیم. مسئولان موفق بودهاند. البته این حرف مربوط به دهه ۶۰ میشود!
واقعیت مقابل چشم ما این است: کشور طی سالهای پس از انقلاب بدون کمک خارجی اداره شده است. گرچه در موارد زیادی کشورهای اروپایی، ژاپن، چین و برخی کشورهای دیگر به ما خدمات مشاورهای، فنی مهندسی داده و حتی انجام برخی پروژهها با مشارکت آنها صورت گرفته است اما آن قدر بی برنامه و توام با رها سازی ناگهانی کار بوده است که عملا نباید خیلی به حساب آورده شود. بدون تردید این وضعیت سرعت رشد ما را کاهش داده و هزینه های ما را بالا برده است اما قابل انکار نیست که ما خودمان را باور کردهایم و عزمی در خودکفایی داریم.
واقعیت دیگری که باید در نظرمان باشد؛ ترکیب مدیریتی کشور است. انقلاب ۵۷ با همکاری طیف گستردهای از مردم، گروههای سازمان یافته یا در حال تکوّن و حمایت موثر اغلب اقشار اجتماعی ایران به پیروزی رسید. اما رهبری امام و حضور مذهبیها رنگ و رویههای انقلاب را پس از حدود سه سال یک سویه کرد. روحانیون از سال ۶۰ به بعد به قدرت حداکثری رسیدند و گروههای باقیمانده در صحنه نیز با ایشان همکاری کردند. این در حالی بود که درون روحانیان اختلاف نظرها و هدفگیریهای کاملا متفاوتی وجود داشت.
این وضعیت همواره سپهر سیاسی کشور را ابری نگه داشته است. سایه روشن فضای سیاسی کشور به گونهای بوده است که اغلب مردم نمیتوانند تصویر مشخص و کاملی از جناحهای سیاسی درون نظام داشته باشند. این مسئله در کنار وجود افراد نفوذی تحت امر کشورهای مختلف و هم چنین نادانی و کم فهمی بسیاری از اعضای جناحهای سیاسی کشور وضعیت خطرناکی را بوجود آورده است. هر کدام از جناحهای سیاسی برای پیشبرد اهداف خود یارگیری میکنند، مواضع غیر واقعی برای جلب حمایت مردم اتخاذ میکنند اما همین که قدرت را بدست میگیرند راه دیگری میروند.
اغلب جناحهای سیاسی کشور تمامیت خواه و بیتوجه به منافع ملی هستند، بدیهی است با این وضعیت کار کشور دچار معضلات و بحرانهای لاینحلی گردد. اگر پیشرفتها و حرکت رو به جلویی هم داشته و داریم به دلیل وجود افرادی از خود گذشته و پاکباخته است که روحیه انقلابی، اسلامی و انسانی خود را حفظ کردهاند حتی اگر در جناحی هم حضور دارند همت خود را مصروف خدمت به مردم و نه اهداف جناحی و رفقای سیاسی خود کردهاند.
امام راحل و مقام رهبری در تمام این سال ها خواستهاند با استفاده از نفوذ و مقبولیت خود جناحهای سیاسی را برمدار عقلگرایی و اجماع در تامین منافع ملی نگاه دارند اما این امر تحقق کامل نیافت و رقابت سیاسی به شکل نامعقولی ادامه پیدا کرده است. از این روی شاهد هستیم گاهی تمام ظرفیت کاری یک وزیر صرف کنار آمدن با مخالفان وی در دولت یا مجلس یا جاهای دیگر میشود. ناگفته پیداست که تبعات چنین وضعیتی برای کشور چه خواهد بود.
مردم راه حل همه مشکلات کشور
امروز همه فهمیدهاند بدون مردم هیچ کاری پیش نخواهد رفت اما مطامع شخصی، کوته نظری و پیشنیهزشت کاریهای ایشان اجازه نمیدهد دست از رویه های غلط خود بردارند تا راه شکوفایی و پویایی کشور طی شود. این افراد باعث شدهاند دشمنان نیز برخی مردم را فریب داده و مشکلات کشور را نه فقط از تحریمها و ستمگری نظام استکباری جهانی بلکه به وضعیت درون کشور و رفتار مسولان نظام نسبت دهند. باید گفت پر بیراه هم نمی گویند وقتی ما زندگی شخصی و فامیلی و رفتار غیر اسلامی و انسانی برخی مسئولان در سطوح مختلف را می بینیم.
مطالبه واقعی مردم ما حذف قانون حجاب اجباری نیست گرچه برخی این قانون و اغلب قوانین منبعث از اسلام را برنمیتابند اما اکثریت مردم خواهان عدالت و انصاف هستند. خواهان توجه به منافع ملی و خرد جمعی هستند. میخواهند بدانند کشور چگونه اداره میشود. نمیخواهند منابع و منافع عمومی یکسره حیف و میل شود.
اعتماد بدون شناخت حاصل نمی شود
راهحل مشکلات امروز کشور و انسجام ملی، ایجاد احزاب واقعی است. منظور از احزاب واقعی روشن بودن مواضع و اهداف احزاب و مرزبندی مشخص ایشان با یکدیگر است و این که هر حزبی باید نماینده بخشی از مردم باشد یعنی برخاسته از نگرشها و گرایشهای درون اقشار اجتماعی باشند تا مردم فرصت انتخاب واقعی داشته باشند. معجزهای که همه منتظر آن هستند بدون مشارکت مردم تحقق نخواهد یافت. مردم هم بدون شناخت مشارکت نخواهند کرد اگر هم به صورت مقطعی مشارکتی اتفاق بیافتد هیجانی، ناپایدار و غیر مفید خواهد بود.