برای کنترل ناآرامیها باید گروههای سیاسی میانهرو وارد جامعه شوند. این عمل با تغییراتی در عرصههای سیاسی، در استانداریها در فرمانداریها و شورای شهر و … در ادارات مختلف قابل انجام است، تا این گروهها وارد عرصه شوند و دلگرمی در لایههای انقلابی ایجاد شود و وارد گفتوگو با معترضان شوند و شدت اعتراضها را کاهش دهند و سپس کنترل کنند.
اغتشاش و اعتراض خشن، در وضعیت کنترل نسبی قرار گرفته و نهادهای امنیتی و قضایی دستگیریهای گسترده کردند. اما لیدرهای اغتشاش همچنان معتقدند ظرفیتهای عمومی شدن اعتراض و سرایت اجتماعی آن وجود دارد، مردم زیر بار اخبار منفی زجر میکشند.
تصویر مثبتی از آینده و حتی امیدهای کوچک توسط رسانههای رسمی مخابره نمی شود.اغتشاشگران هم ابزاری جز ایجاد تنفر و خشم ندارند پس دنبال گروهی از توده و طبقه متوسط میروند که کسب و کار آنها لطمه دیده و امکان پیوستن به اعتراضها را دارند. سه روز ۲۴، ۲۵، ۲۶ آبان، آزمون تودهها برای طراحی و مدیریت ادامهی جریان خشن اعتراضی است و ایجاد امید برای اینکه لیدرهای اغتشاش و اعتراض از صنوف و اقشار مختلف مردم غافل نیستند.هرچند فاصله از این بحران، درظاهر باعث آرامش نسبی در جامعه شده و برخی معتقدند اغتشاشها به پایان رسیده،اما همچنان آزمونهای پیدرپی و شوکهای اجتماعی به وجود میآید تا دریابند آیا مردم آمادگی همراهی یک خیزش فراگیر یا همراهی با جریان اغتشاش را دارند یا نه؟ این رویداد را به بهانه سالگرد ماجراهای آبان ۹۸ برنامهریزی کردند تا از ظرفیتهای تلخ آن نهایت استفاده را کنند.متاسفانه امنیتی کردن بیش از حد این بحران، از روزهای اول شکلگیری آن، اجازه نداد برخورد قانونی با اغتشاشگران صورت بگیرد. اعتراضهای خشن را اقدام علیه امنیت معرفی کردند به جای اینکه زیرپا گذاشتن قانون بدانند.البته نگفته نماند که مسالهی حجاب و پوشش، همچنان حدود و ثغور شفافی ندارد. نه در زمان قانونگذاری به مردم توضیح دادند که منظور از حجاب و پوشش چیست و نه در سالهای بعد، بخش اجتماعیِ نیروی انتظامی یا رسانهها، کاری در این زمینه انجام ندادند. و تا امروز که تبدیل به بحران شده، این قانون همچنان در ابهام است. نکتهی بدتر و خطرناکتر اینکه در حوزهی تقنین کسی احساس نمیکند قانون حجاب نیاز به بازنگری و شفافسازی دارد. و این اتفاق، یعنی بحران ادامه دارد.
اگرچه در بهوجود آمدن بحران اخیر کشور، ظاهرا دولت فعلی نقشی ندارد، ولی ضعف دولت میتواند مزید بر علت شود. دولت در مدیریت این چالش اجتماعی نهتنها تدبیری در زمینه بهبود اقتصادی نیندیشید بلکه شاهد نوسان جدی در بازار طلا و ارز و گرانی اقلام ضروری زندگی روزمره بودیم و از طرفی بحران کاهش دارو هم داشتیم. همین روز گذشته، سخنگوی وزارت صمت در واکنش به اظهارنظر جانشین رئیس پلیس راهور درباره فرسودگی و عدم استاندارد خودروهای تولید داخل گفت: “پلیس راهور بهتر است در گام اول ترافیک شهری و جاده ای را برطرف کنند تا مردم بتوانند با آرامش رانندگی کنند و در گام دوم به کیفیت خودرو بپردازند.” مگر نه اینکه ساماندهی بازار خودرو در کیفیت و نحوهی فروش، یکی از دلایل رای اعتماد به شخص وزیر صمت بود؟ چه اسم و رسمی میشود برای این رفتار سخنگوی وزارت صمت گذاشت؟ مردم این خبرها را میخوانند.نوع مواجههی دستگاهها به شکلی بود که دولتمردان، نمایندهها و وزرا زمین بازی حجاب را کاملا واگذار کردهاند و مجموعهی دولت و مجلس و دستگاه قضا با نقض سقفِ قانون حجاب هیچ مواجههی سلبی و ایجابی نداشتند و این بیعملیها و بیتوجهیها، لیدرهای جریان اعتراض خشن را به این نتیجه رساند که فشار اجتماعی میتواند پاسخگوی مطالبات آنها و ایجاد زمینه سرایت نافرمانی مدنی در جامعه ایران باشد. بنابراین دشمن میداند که بهترین زمین برای یه شوک جدید به جامعه پایان آبان است. در صورتیکه در هیچجای دنیا هیچ قدرت حاکمی اجازهی پیشروی در بیقانونی را نمیدهد.
در این میانه باید گفت دولت مدرن، فردیت مدرن تحویل میدهد. نقطه ایدهآل دنیای مدرن و دولت مدرن ایناست که بتواند فرد مدنی تربیت کند. انسان ماقبل مدرن اطاعت پذیرتر است، اما در دولت مدرن فردیت رشد می کند؛ فرد، مطالبه گر می شود، خواهان مداخله و مشارکت میشود.حال اگر حاکمیت و مدیران و نهادهای رسمی بتوانند فردیت متناسب با ارزش های خودشان را پرورش دهند و آحاد مردم در فردیت خودشان با آرمان ها و ارزشهای حاکمیت تطابق داشته باشند بسیار توفیق حاصل خواهد شد.
یعنی نسل مطالبه گری تربیت میشود اما در درون هنجارهای مکتبی و با یک نظام فکری و ارزشی مطالبهگری می کنند که اتفاقا همان ارزشهای مورد نظر همهو حاکمیت را مطالبه خواهند کرد. این، صورت ایده آل فرد مدنی است. اما اگر گسست ایجاد شود، تضاد ایجاد می شود و این فردیت مدنی تبدیل میشود به فردیت مقاومت کننده و متضاد با گفتمان رسمی حاکمیت. آنوقت دیگر چنین فردی ذهنیت خود و ارزشهای خود نسبت به مسایل را از تریبونهای رسمی جدا می کند.
در برابر حاکمیت، نظام تعلیم تربیت، رسانه رسمی و نهادهای رسمی مقاومت میکند. اینجاست که رسانههایی مانند اینترنشنال ابراز وجود می کنند و می توانند بر این فرد تأثیر گذار باشند و مرجعیت مدیریت افکار عمومی از دست ساختار رسانهای رسمی خارج میشود.
بعد از اینکه جمهوریاسلامی حس میکند به آرامشی نسبی رسیده، اطلاعرسانی میکند که لیدرهایاغتشاش را مثل توماج صالحی دستگیر کردند. تصویر لیدرهای اغتشاشگران را نشان دادند و حتی حکم اولیه برخی اغتشاشگران از اعدام تا چند سال حبس در رسانهها اعلام شد. هدف دشمن این است که اثبات کنند “شاید شما برخی لیدرهای اغتشاش را دستگیر کردهاید، ولی این خیزش، یک جریان تودهای است و اغتشاشها تا رسیدن به اهداف، ادامه دارد. اغتشاشگران در بازههای زمانی مشخص تا عید نوروز این بازی را ادامه میدهند. حدس میزنم قصد دارند در اسفندماه اتفاقهایی را رقم بزنند. میخواهند این داستان را به سالگرد صدمین سال تاجگذرای رضاخان متصل کنند چون اگر بین اعتراضات مدنی فاصله ایجاد شود، جریان تودهای مدنظر آنها سرد و بیانگیزه و ناامید خواهند شد و ترس بر آنها غلبه میکند. به همین دلیل بازی اغتشاش را وارد فضای کسب و کار کردهاند. این اتفاق باعث میشود بازنمایی مشارکت عمومی بیشتر شود. در فضای اعتراضات خیابانی مشارکت مردمی وجود ندارد، ولی وقتی وارد فضای کسب و کار شود، مشارکت تودهای افزایش مییابد. هرچند امروز، چهارشنبه ۲۵ آبان در دومین روز فراخوان اعتصابها میبینیم توفیقی در جلب مشارکت اجتماعی و تودهای نداشتند.
این حرکت میتواند فشار جهت رفع فیلترینگ از فضای مجازی مثل اینستاگرام و واتسآپ که خیلیها از این طریق کسب و کار داشتند،حالا با فیلترینگ، با مشکل مواجه شدهاند.هدف این است که بگویند کسب و کارهای فضای مجازی که لطمه خورده، جریان بزرگی است که به واسطه این موضوع اعتصاب بازار را هم رقم بزنند.جنبشهای اعتراضی از طریق مدیریت روندهای “سرایت اجتماعی” گسترده میشوند. جریان مدیریت اعتراضِ خشن دنبال سرایت اجتماعی است. فیلترینگ اینترنت و شبکههای مجازی باعث تضعیف کسب و کارهای اینترنتی شده و اهالی اغتشاش میخواهند از این ظرفیت استفاده کنند و سرایت اجتماعی را رقم بزنند.
امتداد این نبرد جهت ساخت معنای جدید در مقابله حاکمیت در اذهان عمومی است که یک عده از تودههای مردمی در تقابل با دولت خواهند بود و عقبنشینی نخواهند کرد.اگر دولت عقبنشینی کند جریان آتش زیر خاکستر دوباره فعال خواهد شد تا امتیازات دیگری بگیرد و اگر عقبنشینی نکند اعتراضات به بهانههای مختلف در تمام نقاط کشور رقم خواهد خورد. پس به درک و عزم ملی و استحکام حاکمیتی نیاز است تا با تصمیمات درست تودههای اجتماعی معانی جدید از کنشگری اثر بخش حاکمیت در رفع مشکلات را درک کند و جریان اعتراض خشن نتواند معنای جدید در تقابل با دولت بسازد در غیر اینصورت، بحران، لایه لایه توسعه مییابد و ظرفیت تودهای بیشتری پیدا میکند.
مبحث مهم دیگر اینکه دشمن قصد داشت و دارد نهتنها دایره اعتراضات را در تهران و شهرهای بزرگ شعلهور نگه دارد بلکه شهرها و قومیتهای مختلف و تمام اقشار جامعه را اعم از زنان، جوانان، ورزشکاران، سلبریتی ها و… هر چند وقت یکبار با شعلهور کردن جریانات اعتراض، بر امتداد آن تا مدتهای مدید و حتی با اقدامات تروریستی در نقاط مختلف کشور، این ذهنیت را ایجاد کنند که “امنیت” همان مزیت مطلق و رقابتی جمهوری اسلامی برای شهروندان بود که دیگر وجود ندارد.
نکتهی مهم دیگر، توجه به آرایش رسانهای تلویزیونهای ضد ملت ایران و رسانههای ایرانی است. تا چند روز که رسانههای ایرانی در بُهت به سر میبردند، بعد که به خود آمدند، سیاست بیطرفی را برگزیدند و ب۹ه طرفداران معترضان و اهالی اغتشاش فرصت دادند که با خیال راحت و وسعت وقت، حرفهایشان را بزنند و اغتشاش را تئوریزه کنند، غافل از اینکه، کسانی که برای دفاع از معترضان به تلویزیون رسمی ما آمدند، جزو معترضان نبودند، بلکه از هوادانشان بودند که ترجیح آنها بر سکوت بود اما رسانه ملی به آنها تریبون داد. یعنی رسانهی ملی به یک جریان بیهویتِ عصبی، سرو شکل رسمی داد و از هیچ، برایشان ایدئولوگ تراشید.
خیلی از تحلیلگران بحرانهای اجتماعی از روز اول منتظر شدند که رهبر این جریان، رخ بنماید، اما کسی خودش را به عنوان رهبر معترضان معرفی نکرد. سلبریتیها و ورزشکاران را نمیشود رهبر تلقی کرد، چون رهبر جنبشهای اجتماعی در علم سیاست، تعریف مشخصی دارند که با افراد فعلی، تطابق شکلی و ماهوی ندارد. اغتشاشگرها، رهبر مشخصی ندارند، برنامه ندارند و خواستهی مشخصی هم ندارند. گزینهی آلترناتیو آنها پهلوی سوم است.
به ظاهر میخواهد سلطنت پهلوی را احیا کنند، اما این پهلوی مویی از دو پادشاه قبل به ارث نبرده و ریشههای سنتی و اجتماعی و فرهنگی ایران را نمیشناسد و بی هویتتر از نسل قبلی خود است . او ۴۴سال است با نفرت به ایران نگاه میکند، نه توجهی داشته و نه دقتی. از ولیعهدی بزرگارتشداران منطقه به شهروند عادی ایالات متحده تبدیل شده و آرزوهایش بر باد رفته. گزینهی دلخواه اغتشاشگران، آنارشی و هرج و مرج است، وگرنه ۶۰ روز فرصت خوبی بود برای رونمایی از الگویی برای ایرانی که ادعایش را دارند.
حذف کامل نیروهای سیاسی میانجی و میانهرو از فضای سیاسی ایران طی دوره ریاست جمهوری آقای رییسی نیز در رادیکالیزه شدن فضای سیاسی و نظام گفتاری معترضان نقش مهمی دارد. اینکه استانداران در استانهای مختلف به ستادهای فعال در عرصه انتخابات و در ستاد آقای رییسی اهمیت ندادند و گروههای میانهرو و انقلابی با این کار از صحنه سیاسی اجتماعی کنار گذاشته شدند یکی از این عوامل است. برای کنترل ناآرامیها باید این گروههای سیاسی میانهرو وارد جامعه شوند. این عمل با تغییراتی در عرصههای سیاسی، در استانداریها در فرمانداریها و شورای شهر و … در ادارات مختلف قابل انجام است، تا این گروهها وارد عرصه شوند و دلگرمی در لایههای انقلابی ایجاد شود و وارد گفتوگو با معترضان شوند و شدت اعتراضها را کاهش دهند و سپس کنترل کنند.
این بحران، سر و سامان نمیگیرد مگر اینکه:
ایجاد امید های کوچک و سپس شاهد شوک اجتماعی بزرگ و اثرگذاری از طرف دولت باشیم.
اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی فوری و گام به گام برای رسیدن به این مقصود لازم است.
قوانین لازم در حوزه مسائل اجتماعی توسط مجلس، اصلاح شود.
اعمال مقتدرانه قوانین قضایی به طور دقیق و کامل توسط دستگاه قضا.
ساختار کنش گری رسانهای اصلاح شود و به دنبال ایجاد محیط چند صدایی واقعی و نه تصنعی و منفعلانه باشیم.
این اقدامات میتواند امید اجتماعی ، امیدهای کوچکی که میتواند ظرفیت تودهای اعتراض خشن را از بین ببرد و در آخر، امکان و احتمال انتشار و سرایت اجتماعی اعتراض خشن را بسیار کم کند.