مایش «پردهخانه» نوشته بهرام بیضایی از آثاری است که گلاب آدینه سالها آرزوی اجرای آن را داشت؛ آرزویی که اکنون برآورده شده است؛ هر چند به باور بسیاری در زمانی نامناسب. برخی بر این باورند که در هنگامهای که اخبار ناگوار زندگی مردم را تحتتاثیر قرار داده، برپایی رویدادهای فرهنگی جایز نیست و گروهی، خلاف این نظر بر این اعتقادند که اتفاقا در چنین بحبوحهای لازم است چراغ هنر روشن نگه داشته شود.
آدینه در گفتوگو با ایسنا با تاکید به باور دوم توضیح میدهد: «این روزها بیشمار نظرات فحش و ناسزا و تهدید دریافت میکنم و این موضوع را قدری نگرانکننده میدانم. در پاسخ به این نظرات نوشتهام، عزیزان من شروع نارضایتیهای مردم اصلا به دلیل همین بایدها و نبایدها بوده است. حرکت مردم از اعتراض به اختلاسها که آغاز نشد، بلکه مساله اختلاسها و غیره بعد به آن اضافه شد ولی شروع این وضعیت به بایدها و نبایدها برمیگردد. مردم از این باید و نبایدها عاصی شدهاند و حالا ما همین رفتار را در حق یکدیگر انجام میدهیم. در این مدت بعضی برای من قاطعانه حکم کردهاند این تئاتر نباید اجرا شود. البته هستند کسانی که با برشمردن دلایلی، محترمانه توضیح میدهند الان تئاتر کار کردن، جایز نیست یا نادرست است. ولی در پاسخ به این ادبیات که «من نمیگذارم… ما نمیگذاریم. نباید اجرا شود» باید بگویم الان شمایی که این جملات را نوشتهای، با کسی که اجبارهای اجتماعی را در سطح جامعه ایجاد کرده، چه تفاوتی دارید؟ شما هم میتوانید نظرتان را بگویید که بسیار هم محترم است. من هم به عنوان مخاطب این جملات، نظر شما را یا میپذیرم یا نه.»
وی میافزاید: «از مردم عادی اصلا انتظاری ندارم. البته از هیچکس انتظاری ندارم ولی به مردم عادی که کارشان هنر نیست، خردهای نمیگیرم اما از دوستان تئاتریمان تعجب میکنم. از سال ۱۹۶۱ که روز جهانی تئاتر نامگذاری شد، تا همین حالا تمام بزرگان تئاتر جهان که پیام روز جهانی تئاتر را نوشتهاند، همه از مزایا و فواید تئاتر نوشتهاند ولی در هیچیک از پیامهای آنان، یک مورد نمیبینید که درباره اجرا نشدن تئاتر در شرایط خاص مانند زمانی که ظلمی اتفاق میافتد یا هنگام جنگ و تهاجم و… توصیه کرده باشد. از سال ۱۹۶۱ تا به حال که جهان گل و بلبل نبوده، در همین مدت چقدر جنگها، کشتارها و انواع و اقسام بلایای اجتماعی رخ داده و هر سال براساس آن واقعه، پیام روز جهانی تئاتر را نوشتهاند اما در هیچیک از این پیامها گفته نشده تئاتریها وقتی ظلمی میبینید، دست از کار بکشید. همه تئاتریها روز جهانی تئاتر را به یکدیگر تبریک میگویند و از این بزرگان نقلقول میآورند. حالا چه شد که همه آن سخنان فراموش شده و خود بچههای تئاتر هم میگویند نباید کار کرد. این تناقض، برایم بسیار عجیب است.»
بازیگر نقش «سلطانبانو» از انتقادات دیگر اینگونه سخن میگوید: «خیلی به من خرده میگیرند مبنی بر اینکه تئاتری که از نظارت و ارزشیابی دولت مجوز گرفته، چه تئاتری است. پاسخ من این است که تمام بزرگان ما نه در این دوره بلکه در تمام دورههای قبلی هم، در شرایطی مشابه کار کردهاند. هرگز در ایران شرایط برای کار هنری ایدهآل نبوده. همیشه بزرگان ما برای انجام کارهای خود از ادارات سانسور مجوز گرفتهاند، کتابهای خود را منتشر کردهاند، نمایش روی صحنه بردهاند و فیلم ساختهاند. اعتراض کردهاند، فریاد کشیدهاند ولی دوباره به کار ادامه دادهاند. آنان کار کردند تا ریشه هنر خشک نشود. آنان کار کردند و اعتراض و حرف خود را به وسیله همان کار هنری مطرح کردند تا هنر در این مملکت نابود نشود.»
آدینه درباره آرزوهایش توضیح میدهد: «در آرزوی روزی هستم که جهانیانی که طرفدار و ستایشگر شجاعت و جسارت مردم ما هستند، ببینند مردم ایران همانطور که اعتراض و دادخواهی میکنند، هر شب سالنهای تئاترشان را هم پر از تماشاگر نگه میدارند. ببینید چه زیبا خواهد بود که در عین اعتراض و حقطلبی، فرهنگ و هنر در کشورمان متعالی و تئاتر و موسیقی و نمایشگاههای هنریمان برقرار باشد. نویسندگانمان در کار نوشتن و چاپ آثارشان باشند و زیست هنریشان در جریان باشد. این است که میماند. چون همه جنگها، ناآرامیها و… دیر یا زود به انجامی خوب یا بد میرسد. در این میان هنرمندان هستند که از دل همان وقایع، اثر هنری خلق میکنند و مثلا بعدها میبینیم اثری که ۵۰ سال پیش، ۵ سال تکفیر شده، حالا ارزشهای هنریاش قدر دانسته میشود. آیا مثلا هنرمندی نامدار مانند برشت در کوران جنگ و بحرانها، تئاتر را رها کرد یا گفت تئاتر را رها کنید؟ یا هنرمندان را به ترک کردن سالنها دعوت کرد؟ او آثاری نوشته که اتفاقا مناسب اجرا در همین ناملایمات است. هر زمان که حمایت جهانیان را از مردم کشورمان میبینم، میگویم ای کاش همانطور که جهان از شجاعت و جسارت مردم ما در بیان خواستههای خویش حیرت میکند، از فرهنگدوستی مردممان هم شگفتزده شود.»
این هنرمند درباره بحران مخاطب نیز توضیح میدهد: «بخشی از تماشاگران تئاتر برای تفنن میآیند. اگر کار موافق ایشان باشد، مُبلغ دیگران میشوند. مثلا در ۱۲۷ اجرایی که از نمایش «شیرهای خان بابا سلطنه» داشتیم که البته سختیهای بسیار خود را هم داشت، تماشاگران، اول دوستان هنری خودمان بودند و بعد کمکم نوبت به مادربزرگها و پدربزرگها رسید. «بانوی محبوب من» هم همینطور، کمکم سالن ما از افراد سن بالا و کودکان پر شد که برایم بسیار جذاب بود ولی در کنار این قبیل تماشاگران، سرسپردگان و مشتاقان تئاتر هم هستند که در هر شرایطی به تماشای آن میآیند. بیشک تماشاگرانی که دغدغه تئاتر را دارند و به تئاتر به عنوان چیزی فراتر از تفریح مینگرند، ولو کمشمار باشند، حتما به تماشای نمایش ما خواهند آمد.»