پایگاه خبری اصناف و بازرگانی

چهارشنبه , ۲۸ آذر ۱۴۰۳

http://khaneroshan.ir/?p=27549

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان بود که فرق مبارک امیرالمومنین علی (ع) یار و یاور همیشگی اسلام ناب محمدی به وسیله شمشیر زهرآگین یکی از پلیدترین انسان‌ها شکافت و خون سرشان محاسن سفید ایشان را سرخ‌پوش کرد تا امیرالمومنین علی (ع) وارد واپسین روزهای عمر پربرکت خویش شوند.

 

 

خبر از شهادت امام علی

 

امام علی (ع) بارها از پیامبر اسلام (ص) در مورد کیفیت و چگونگی شهادتش روایت‌ها شنیده بود و رسول خدا با سخنانش خبر از آینده و رویدادهای تلخ و غم‌بار برای علی و امت اسلامی داده بود.

 

در منتهی الامال شیخ عباس قمی آمده است که در جنگ خندق هنگامی که امام علی (ع) مقابل جنگاور کفر “عمرو” قرار گرفت، شمشیر عمرو بر فرق نازنین علی (ع) اصابت کرد و همین موضوع باعث شد تا خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگین سازد.

 

در حالی که پیامبر با دستان مبارک خود فرق سر علی (ع) را پانسمان می‌کرد و خون چهره گلگون او را پاک می‌کرد، فرمودند:

 

«این انا یوم یضربک اشقی الاخرین علی راسک ویخضب لحیتک من دم راسک»

 

«علی جان! آن‌گاه که شقاوت پیشه‌ترین انسان‌ها با شمشیر ستم و تجاوز فرق همایونت را هدف قرار می‌دهد و محاسن شریفت را به خون سرت رنگین می‌سازد من کجا هستم تا زخم سرت را چون امروز پانسمان کنم.»

 

 

شرح ماجرای شهادت امام علی (ع)

 

 

امام علی (ع) در زمان شهادت شصت و سه بهار از عمر پربرکت خویش را پشت سر گذاشته بود. در شب شهادت، امام علی (ع) همچون سال‌های گذشته در خانه یکی از فرزندان یعنی دخترش ام کلثوم میهمان بود. در آن شب همانند گذشته امام هنگام افطار بیش از سه لقمه غذا نخورد.‌

 

 

ام کلثوم دختر امیرالمومنین (ع):

 

 

وقتی افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم میهمان ما بود. برای آن حضرت طبقی که در آن دو قرص نان جو و کاسه‌ای از شیر و نمک ساییده شده بود، گذاشتم.

 

 

پس از آن که امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن را نگریستند، سر خود را با تأسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند.

 

 

پدرم پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (ع) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت می‌کردند.

 

 

پدر در آن شب گاه و بی‌گاه از اطاق خویش بیرون می‌رفتند و با نگاه به آسمان نیلگون می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.»

 

 

در آن شب، سوره “یس” را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده». بسیار می‌فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»

 

 

آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم؛ می‌خواهم آن را برایتان وصف کنم»

 

 

پدرم صحبتهایشان را اینطور ادامه دادند: «پیامبر را در عالم رؤیا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب»

 

 

“علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود”

 

“شقاوت پیشه‌ترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن شریف تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت”

 

 

«وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی»

 

 

“به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توأم و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آن چه نزد ماست برای تو بهتر و پاینده‌تر است.”

 

 

آن شب هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای پدر را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند.

 

 

وقتی ساکت شدند، آن‌ها را به خوبی‌ها، سفارش و امر کرده و از بدی‌ها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیک‌تر می‌شد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده می‌گشت. ترس ایشان از شأن و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!

 

 

ساعات نزدیک ضربت خوردن امام علی (ع)

 

 

شب نوزدهم رمضان به پایان رسید، امام علی (ع)، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. روایت است هنگام خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد؛ امام راهی مسجد شد.
حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.

 

 

لحظه ضربت خوردن امام علی (ع)

 

 

“ابن ملجم مرادی” در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب فکرش جنایتش را عملی کند.

 

 

هنگامی که امام علی (ع) سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق مولایمان علی (ع) را شکافت.

 

 

بر طبق روایات ابن ملجم درست همان جای را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر “عمرو” هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد.

 

 

امیرالمومنین علی (ع) با صورت به محراب افتاد در حالی که زمزمه کنان می‌گفت: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه»

به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.

 

 

امام علی (ع) در ادامه گفتند: “به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد”

 

 

قزوینی، محمد کاظم، امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ترجمه و نگارش علی کرمی، ۱۳۸۰، ص ۶۲۸

 

 

بدین ترتیب امام علی (ع) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.

 

 

خبر این جنایت مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. مردم از خانه‌های خویش بیرون آمدند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (ع) را در پیش گرفتند.

 

 

از سوی دیگر «ابن ملجم مرادی» که تصمیم فرار داشت، به دست مردم اسیر شد و در حالی که قرمزی چشمانش از ترس عمیقش خبر می‌داد، وی را به مسجد آوردند.

 

 

امام علی (ع) وقتی چشمان خود را گشودند و به “ابن ملجم” نگاه کردند که دستان او را بسته بودند و شمشیرش بر گردش آویزان بود، با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی فرمودند:

 

“ای مرد؛ گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای، آیا بد امامی برای تو بودم که پاداش مرا این گونه دادی؟ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم و به تو احسان نکردم. آیا مردم نمی‌گفتند تو را به قتل برسانم و…. اما به تو آسیبی نرسانیدم و تو را آزاد گذاشتم، با اینکه می‌دانستم حتماً مرا خواهی کشت، اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد و مرا کشتی، ای شقی‌ترین اشقیا”

 

 

سفارش امام علی (ع) در مورد قاتلش

 

 

امام علی (ع) پس از صحبت‌هایی که با ابن ملجم کردند رو به فرزند خود کرد و در حق ابن ملجم سفارش نمودند:” ای فرزندم با اسیر خود مدارا کن و با او مهربان باش و نیکی و شفقت و رحمت را در پیش گیر. پس اگر من از دنیا رفتم او را قصاص کن و با یک ضربت بکش و او را با آتش نسوزان و او را مثله نکن”

 

 

ابن ملجم مرادی حرمت ماه خدا را در حق حجت او در برابر بندگان رعایت نکرد و در هنگامی آن امام علی (ع) در حضور حضرت حق و خواندن نماز بود، خون وی را ریخت.

 

 

فرشتگان آسمان‌ها و ملکوت اعلی، خون گریه کردند و فرشته وحی با اندوه و زاری ندا داد که به خدا سوگند که بنیان‌های هدایت فرو ریخت و خردمندان دریافتند که دیگر نه هشدار دهنده‌ای هست و نه هدایت‌گر و روشنی بخشی.

 

 

غسل، کفن نماز و دفن امام علی (ع)

 

 

پس از آنکه آن حضرت علی (ع) در اواخر شب ۲۱ رمضان به شهادت رسید، جنازه حضرت را امام حسن (ع) با کمک برادران غسل داده و کفن نموده و سپس بر جنازه ایشان نماز خواندند.

 

 

جنازه امام علی (ع) میان تابوت قرار داده شد. جلو تابوت خود بلند شد و دنبال تابوت را حسن و حسین (ع) و عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه بلند کردند و شبانه پیکر مطهر امام را به سرزمین نجف آوردند.

 

 

وقتی به سرزمین نجف رسیدند ناگهان در آنجا سنگ سفید درخشانی دیدند؛ پس از آنکه محل توسط حاملین جنازه حفر شد ناگهان لوحی پیدا شد که در آن نوشته بودند «این قبری است که نوح (ع) آن را برای علی بن ابیطالب (ع) ذخیره کرده است.» جنازه را همان جا به خاک سپردند و زمین قبر را هموار ساخته به کوفه بازگشتند.

 

 

پیکر پاک امیر المومنین علی (ع)، بیش از سپیده دم به خاک سپرده شد و همان‌گونه که خود وصیت فرموده بودند قبر منورش را نهان کردند تا از کینه و دشمنی خوارج و دیگر تبهکاران در امان بماند.

» مطالب توصیه شده

» سایت خوان گروه رسانه‌ای هفت اقلیم هنر

© کپی‌رایت ۲۰۲۲, تمامی حقوق متعلق است به گروه رسانه‌ای چکاد است  |  خانه روشن

» میدان بهارستان، کوچه جورکش، بن‌بست طالقانی، پلاک7

»راه‌های ارتباطی: 36915842-021 ؛ 09377397992