برای بحث درباره «زمینهها، علل و عوامل ریزشهای انقلاب اسلامی» لازم به نظر میرسد که در آغاز، مفهوم «ریزش» را تجزیه و تحلیل کنیم. این واژه ایهام دارد و دو معنا برای «ریزشهای انقلاب» میتوان تصور کرد؛ «ریزش انقلاب» و هم «ریزش انقلابیها». بنابراین هم میتواند وصفی برای خود انقلاب و هم برای حاملان انقلاب (انقلابیها) باشد.
در خصوص معنای «ریزش انقلاب» باید گفت که جامعهشناسان به این موضوع بسیار پرداختهاند و از آن با عنوان «عادیسازی» و «ترمیدور» یاد کردهاند. بدین معنا که انقلاب از اصالتهایش عبور کرده، ماهیتش را از دست داده و عادی شده است. «عادی شدن انقلاب» یعنی روزمره شدن، کنار رفتن حیات انقلابی و از دست دادن ظرفیت الگو بودن. آن انقلاب که به این سرنوشت دچار شود دیگر جانی ندارد و در وضعیت عادی شده قرار گرفته است؛ چراکه بهطور کلی، انقلاب «گذار از وضعیت عادی به غیرعادی» است. در نتیجه در صورت بروز این پدیده میتوان گفت انقلاب دچار ریزش شده است.
۲اما گاهی ریزش بین حاملان انقلاب صورت میگیرد. یک وقت روح انقلابی بین افراد وجود دارد، اما انقلابی نیست؛ چرا که انقلاب تبدیل به «خاطره» و «یک واقعه تاریخی» شده است؛ آن وقت مردم احساس نمیکنند که در متن انقلاب حضور دارند و وقتی از انقلاب میگویند، گویی از دیروز میگویند؛ چرا که انقلاب در«حال» وجود ندارد. در مورد انقلاب مشروطه چنین اتفاقی افتاد. انقلاب مشروطه خیلی زود به «خاطره» تبدیل شد.
معنای دیگر «ریزشهای انقلاب»، ریزش حاملان انقلاب است. یعنی انقلابیونی که از انقلاب فاصله گرفته و از آن جدا شدهاند. زمانی که حاملان انقلاب از انقلاب فاصله میگیرند میتوان گفت دچار ریزش شدهاند. از این ریزش هم میتوان به «عادیشدن» تعبیر کرد. در چنین شرایطی انقلاب حضور دارد و در حیات به سر میبرد، اما انقلابیون عادی شده و از جوهره انقلاب فاصله گرفتهاند. معنای نخست «ریزشهای انقلاب» در جامعهشناسی بسیار بحث شده است، اما در قالب معنای دوم کمتر پرداخته شده است. جامعهشناسی با رویکرد لیبرالی و رسمی طبیعی است که به معنای نخست بپردازد. این معنا برای آنان مهم است و «فاصله گرفتن انقلابیون» برای جامعهشناسی رسمی زیاد مهم نیست، اما در اندیشه انقلابی موضوع دوم مهم است. بالاخره هیچ انقلابی مایل نیست طرفداران خود را از دست دهد. البته این دو معنا نسبتی نیز با هم پیدا میکنند. به نظر میرسد بین این دو معنا تقابلی نیز وجود دارد؛ به گونهای که میشود گفت قابل جمع نیستند و یکی از این دو، شکل میگیرد. اینها تضادی با هم دارند. وقتی میگوییم ریزش انقلابی، یعنی انقلاب زنده است و وجود دارد و در عین حال افرادی از آن جدا شدهاند.
۳حال باید پرسید ما اکنون با پدیده «ریزش برخی از انقلابیون مواجه هستیم یا ریزش انقلاب؟» اگر تحلیل ریزش انقلابی حاکم باشد، یعنی انقلاب زنده و در تکاپو است؛ حاملان انقلاب ریزش کردهاند نه خود انقلاب. این خود پیامی دارد که نگرانی از بابت انقلاب نباید داشته باشیم. انقلاب حیات دارد و پیامی برای امروز ما دارد. بنابراین ریزش انقلاب اتفاق نیفتاده است، بلکه نگرانی نسبت به انقلابیون است که از انقلاب فاصله گرفتند. پس باید تفکیک کرد که دغدغه معطوف به «انقلاب» یا «انقلابیها» است. تحلیل اشتباه، مسائلی به همراه دارد و به جای اینکه دغدغه انقلابیون را داشته باشیم، دغدغه انقلاب را خواهیم داشت. برای ما ریزش انقلابیها مهم است، بنابراین باید درباره عوامل ریزش انقلابیها تأمل کنیم. نخستین دلیل قوت و افق اندیشه انقلاب است. هر قدر افق، محتوا و اندیشه یک انقلاب قوی، مستحکم و تو در تو باشد و گستره زیادی داشته باشد، میتوان پیشبینی کرد که انقلاب دچار ریزش شود. بالاخره همه افراد یک سطح نیستند. برخی نمیتوانند «عمق اندیشه انقلاب» را در لایههای عمیق درک کنند. در نتیجه آنان در میانه راه بهدلیل «ارتفاع انقلاب» عدول میکنند.
۴برخی از ریزشها را نباید به «ریزش» تعبیر کرد چرا که وقتی انقلابی شکل میگیرد، عدهای همداستان با انقلاب نیستند، اما چون خودشان قادر به ایجاد جنبش اجتماعی نیستند همداستان میشوند و طبیعی است که این گروه به مرور فاصله میگیرند و به اینها نمیتوان ریزش گفت. در انقلاب اسلامی گروهها و افراد بسیاری بودند که با نیتها و طمعهایی وارد شدند و سپس جدا شدند.
دلیل دیگر ریزش «آرمانگرایی محض» است. برخی انقلابیون بهشدت آرمانگرا هستند و وقتی انقلاب و نظام را در موقعیتهایی میبینند، چون ظرفیت ندارند، ریزش میکنند. نقدهایشان هم متوجه آرمانهای انقلاب میشود. دلیل دیگر «واقعگرایی محض» است. آنان نمیتوانند در فضای آرمانی زندگی کنند بنابراین ریزش پیدا میکنند. این گروه با توجه به مقتضیات زمان عمل میکنند. دلیل دیگر هم «روزمره شدن انقلابیون» است.
۵با توجه به این مقدمات، در مقام پاسخ به این پرسش که «آیا ما با پدیده ریزش انقلاب یا انقلابی در انقلاب اسلامی مواجه هستیم؟» باید گفت: ما «ریزش انقلابی» داریم، اما «ریزش انقلاب» نداریم. اگر گفتار و اعمال ریزشیها را بررسی کنیم، متوجه ریزش انقلابیها خواهیم شد. وقتی در گفتار افراد توجه کنیم، سخنان آنان معطوف به اهداف و آرمانهای انقلاب نیست و معلوم است که از آنها عدول کردهاند. آن چیزی را که در متن انقلاب بوده، نمیخواهند و تجدیدنظرطلب شدهاند. به هر حال ما دوست نداریم انقلابیون از قطار انقلاب پیاده شوند، اما مهم این است که قطار انقلاب متوقف نشود. البته باید واکاوی کرد تا آن کسانی که پیاده شدند به قطار انقلاب بازگردند.
* مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده سخنرانی دکتر داوود مهدویزادگان است که در نشست «بررسی زمینهها، علل و عوامل ریزشهای انقلاب اسلامی» در محل مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی ارائه شد و از سوی برگزارکنندگان، تدوین و تنظیم شده است.
نوشته حجتالاسلام والمسلمین دکتر داوود مهدویزادگانسرپرست سازمان سمت و دانشیار پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی