دوران ترامپ را نمیتوان یک دوران عادی و معمولی دانست و تنش و چالش در آن دوران زیاد بود. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا تا این حد توافقنامههای چندجانبهای را که رئیسجمهور پیشین بسته بود زیر سؤال نبرده است.
با توجه به شخصیت و پیشینه ترامپ، وی اگر مجدداً به قدرت برسد، احتمالاً تغییرات مهمی در سیاست آمریکا ایجاد خواهد کرد. بنابراین و با توجه به جایگاه مهم آمریکا در سیاست جهانی، حتی احتمال پیروزی وی در انتخابات ۲۰۲۴ نیز تأثیر خود را بر سیاست جهانی میگذارد.
هال برندز، ستون نویس بلومبرگ و استاد دانشکده مطالعات بینالملل پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز و عضو ارشد مؤسسه امریکن اینترپرایز با انتشار یادداشتی با عنوان «کمپین ترامپ در حال شکل دادن به امور جهانی است» به این تأثیرات است. اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن ارایه میشود:
وابستگی امروز به پیشبینی آینده
سیاستهایی که کشورها امروز پی میگیرند به میزان زیادی بستگی به برداشتی دارد که از آینده دارند. رهبران کشورها در فضای عدم قطعیت نسبت به آینده به سر میبرند و بنابراین سیاست کشور خود را بر اساس قضاوتهای پرریسکی که نسبت به آینده دارند تنظیم میکنند. در این میان، با توجه به تأثیرگذاری کلان آمریکا بر دنیا، سایر کشورها تقریباً در همه جا باید سیاستهای خود را تا حدی بر اساس حدسهایی بنا کنند که در مورد وضعیت قدرت آمریکا در آینده دارند.
بنابراین طبیعی است که چیزی بهطور بالقوه مخرب مانند ریاستجمهوری دوم دونالد ترامپ وارد محاسبات رهبران سایر کشورهای دنیا شود. ترامپ ممکن است در ژانویه ۲۰۲۵ در زندان باشد، یا ممکن است در کاخ سفید. بهندرت چنین ابهام سنگینی حول سرنوشت یک شخصیت سیاسی و اثرگذار آمریکایی وجود داشته است. با این حال، صرف احتمال بازگشت ترامپ در حال شکلدهی به روابط بینالمللی است. احتمال بازگشت ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا، بر استراتژی و دیپلماسی جهانی تأثیر میگذارد، به گونهای که فرصتها، و همچنین چالشهای احتمالاً بیشتری را برای دیگر کشورها ایجاد میکند.
سیاست خارجی ترامپ: آمیختهای گیجکننده از سنت و انقلاب
در اولین دوره ریاستجمهوری، ترامپ قبل از روی کار آمدن و حتی در زمان ریاستجمهوریاش، حرفهای رادیکالی میزد، اما در عمل آنقدرها هم انقلابی نبود. مسئله اصلی این بود که ترامپ آشکارا در مورد خروج از اتحاد با متحدان آمریکا، پارهکردن قراردادهای تجاری، و فروپاشی سیستم بین المللیای که ایالات متحده چند دهه را صرف ساختن آن کرده بود، فکر میکرد. حتی زبان ترامپ نیز برگرفته از دوران دیگری بود: «اول آمریکا» جنبشی بود که که در سال ۱۹۴۰ و در زمانی که جهان در حال سوختن بود، انزوا را تبلیغ میکرد.
اما با همه اینها، دوران ریاستجمهوری وی دورانی عملاً عادی به شمار میرود. ایالات متحده از هیچ اتحادی خارج نشد، هیچ معامله بزرگی را با رقبا انجام نداد، مواضع تندتری را در قبال چین و روسیه اتخاذ کرد، حضور سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در اروپای شرقی را تقویت کرد، و در نهادهایی مانند گفتگوی چهارجانبه امنیتی سرمایهگذاری کرد که هدف آن تأمین امنیت هند و اقیانوسیه است. حتی جانشین وی، جو بایدن، نیز همین ابتکارات و مسیر ترامپ را پذیرفته و طی میکند. دولت ترامپ معمولاً به جای پایاندادن به قراردادهای تجاری، مذاکره مجدد را انتخاب کرد. ترامپ کمپین علیه دولت اسلامی (داعش) را تشدید کرد و در عین حال روابط نزدیکتری با شرکای سنتی ایالات متحده در خلیج فارس داشت.
این سیاست ها میتوانست توسط هر رئیس جمهور جمهوریخواه دیگری نیز اجرا شود. حتی در جاهایی که ترامپ به طرز چشمگیری عقبنشینی کرد، مانند تلاش برای خروج از افغانستان، او عمدتاً با سیاست و افکار عمومی ایالات متحده همگام بود. از این جهات، «اول آمریکا» بخشی از روحیه ملی بود، به همین دلیل است که بایدن گاهی اوقات عملاً در حال تقلید از حمایتگرایی اقتصادی ترامپ و عقبنشینی نظامی او از خاورمیانه است.
موارد غیرمعمولی در دوران ترامپ
با همه اینها، دوران ترامپ را نمیتوان یک دوران عادی و معمولی دانست و تنش و چالش در آن دوران زیاد بود. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا تا این حد توافقنامههای چندجانبهای را که رئیسجمهور پیشین بسته بود زیر سؤال نبرده است، برعکس کاری که ترامپ توافقنامه پاریس یا توافق هستهای با ایران کرد. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا تا این حد با دوستان آمریکا وارد رویارویی و چالش اقتصادی نشده است. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا تا این حد از پوتین و رهبر کره شمالی تجلیل نکرده بود، آن هم در حالی که مکرراً با رهبران کشورهای دموکراتیک درگیری داشت. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا تا این حد از قدرت و جایگاه خود برای تضعیف رقبای سیاسی خودش سوءاستفاده نکرده بود. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا تلاش نکرده بود تا مداخلات نظامی آمریکا را با یک توییت پایان دهد. هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا چنین با بیکفایتی و هرجومرج حکومت نکرده بود.
ترامپ آشکارا یکجانبهگرایی خشمگین و آتاویستیای را که در کمپین انتخاباتیاش مطرح کرده بود، به انترناسیونالیسم سنجیده آمریکاییای که اغلب دولتش ارائه میکرد، ترجیح میداد. در زمان ترامپ، قاعده کلی این بود که هر چه رئیسجمهور بیشتر در هر موضوعی مشارکت میکرد، آن موضوع از مسیر معمولش خارج میشد و رنگوبوی ترامپ را میگرفت. به گفته یکی از مقامات بلندپایه کاخ سفید، در زمان ترامپ همه چیز عادی بود تا وقتی که ترامپ وارد میشد.
چرا بسیاری از سیاستهای ترامپ متعارف بود؟
با همه اینها، گفته شد که بسیاری از سیاستهای ترامپ برخلاف حرفها و خواستههای خود او متعارف بود. چرا؟ یکی از دلایل این امر این است که سیاستهای آمریکا دههها بود که تدوین و اجرا شده بود و عوضکردن آنها کار سادهای نبود. برای مثال، ترامپ از ناتو متنفر بود ولی این ائتلاف بر اساس الگوهای همکاری نهادینهشده شکل گرفته و عمل میکند و خرابکردن آن کار سادهای نبود.
همچنین بخشی از متعارفبودن سیاستهای ترامپ نیز به دلیل پرسنل و کارکنان دولت بود. متحدان جمهوریخواه ترامپ عمدتاً بینالمللیگرایان متعهدی بودند و در بسیاری از مسائل، مانند تحریمهای روسیه یا خروج نیروهای آمریکایی از کره جنوبی، با او مخالفت میکردند و اجازه ندادند سیاست آمریکا توسط ترامپ از ریل خارج شود.
از آنجایی که ترامپ در امور خارجی بسیار تازهکار بود، مشاوران مهمی را برای خود برگزیده بود که با او در مسائل سیاسی اختلاف نظر داشتند و در برخی موارد حتی از او متنفر بودند. برخی از این مشاوران بوروکراسیهای پیچیده و متصلبی را رهبری میکردند که تغییردادن آنها برای ترامپ دشوار بود. به عبارت دیگر، انقلاب ترامپ با محدودیتهای قدرتمندی تعدیل شد که ممکن است در آینده وجود نداشته باشند.
دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ متفاوت خواهد بود
با همه اینها، ترامپ در دوره بعدی ریاستجمهوریاش بسیاری از این محدودیتها را نخواهد داشت. برای مثال، او دیگر چنین مشاورانی را بر نخواهد گزید و وفاداران به خودش را به این مقامها منصوب خواهد کرد. ترامپ همچنین کنترل بیشتری بر حزب جمهوریخواه پیدا کرده است. مهمتر از همه، او باتجربهتر شده و ممکن است دیگر هراسی از تغییر سیاستهای ریشهای آمریکا نداشته باشد. برای مثال، بولتن معتقد است که اگر ترامپ در ۲۰۲۰ انتخاب میشد، آمریکا را از ناتو خارج میکرد.
در صورت پیروزی، آیا او حمایت از اوکراین را متوقف خواهد کرد؟ آیا او دوباره منافع سیاسی را بر منافع ژئوپلیتیک ترجیح خواهد داد؟ آیا او از سازمان تجارت جهانی خارج میشود؟ آیا او دستور کار بایدن برای تغییرات آبوهوایی را کنار میگذارد؟ اینها سؤالاتی است که کشورهای سراسر جهان از خود میپرسند. بنابراین چشمانداز دومین دوره ریاستجمهوری احتمالی ترامپ حتی همین امروز هم که مشخص نیست به قدرت برسد یا نه، اثراتی جهانی دارد.
مهمترین موضوع: جنگ اوکراین
پوتین خود را در موقعیت واقعاً وحشتناکی قرار داده است: جنگی که قرار بود با فتح شکوهمند کیف به پایان برسد، ارتش او را میبلعد و رژیم او را بیثبات میکند. اما پوتین به دلایل متعددی به مبارزه ادامه میدهد: به دلیل وسواس او در مورد اوکراین و تجدید امپراتوری روسیه. زیرا بر اساس محاسبه او، کیف در طول زمان با کمبود نیروی انسانی و تجهیزات مواجه خواهد شد، و همچنین چون معتقد است که ائتلاف غربی بعد از نوامبر ۲۰۲۴ شکست خواهد خورد. پوتین اکنون ممکن است ترامپ را راه نجات خود بداند. چراکه فکر میکند ترامپ حمایت از اوکراین را متوقف خواهد کرد. بنابراین یکی از دلایلی که پوتین به جنگ ادامه میدهد این است که احتمال میدهد ترامپ پیروز انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا خواهد بود.
ترامپ گفته است که روسیه در نهایت «تمام اوکراین را تسخیر خواهد کرد» و بنابراین از این که آمریکا خرج زیادی در اوکراین میکند ناراحت است. سناریویی که پوتین را امیدوار نگه داشته است این است که ترامپ دوباره انتخاب میشود و سپس کیف را تحت فشار قرار میدهد تا در حالی که کمکهای مهم آمریکا دیگر ادامه نخواهد داشت، تصمیم بگیرد که با روسیه وارد مصالحه شود و خواستههای روسیه را بپذیرد. این همان چیزی است که ترامپ گفته است که انجام خواهد داد.
اما واقعیت ممکن است چندان ساده نباشد. جمهوریخواهان سنا بهشدت از اوکراین حمایت میکنند، حتی اگر رأیدهندگان جمهوریخواه موافق نباشند. مقامات بریتانیا مطمئن هستند که بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی حتی در صورت خروج ایالات متحده، از کیف حمایت خواهند کرد.
اما ادراکی که سیاستمداران از واقعیت دارند میتواند واقعیت متناسب با خودش را بسازد. با توجه به این احتمالات درباره بهقدرترسیدن ترامپ، پوتین دست از جنگ برنمیدارد و متقابلاً اوکراین نیز عجله دارد تا در جنگ پیروز شود و به پیروزیهای بازگشتناپذیری در جنگ برسد که حتی ریاستجمهوری ترامپ نیز نتواند آنها را از دست اوکراین در بیاورد.