اندکی پس از سیل بهار 1398 گروهی از همکاران به نمایندگی خیرین صنف به خوزستان رفتند تا ببینند چه کمکی می توانند به مردم سیل زده کنند.
در بین اتفاق زیبایی رخ می دهد که خواندن آن خالی از لطف نیست. گروه به اتفاق امام جمعه بخش گوریه به روستایی کوچک که چند خانواده بیشتر در آن سکونت داشتند می روند. پیرزنی زار می بینند که از میان همه خسارات سیل از دست رفتن گاو شیرده اش را تاب نمی آورد. به بازدیدکنندگان که در میان ایشان حاج علی مدل عربی می داند، می گوید: اگر گاو شیرده داشته باشم هم امرار معاش می کنم و به مرور خانه ام را می سازم.در راه بازگشت حاج علی مدل به امام جمعه می گوید یک گاو شیر ده چنداست؟ او هم تخمین می زند که پنج شش میلیون، گروه همگی دست به جیب می شوند و شش میلیون می دهند تا امام جمعه یک گاو بخرد و پیرزن را خوشحال کند. امام جمعه فردای آن روز برای خرید گاو می رود که با قیمت چند برابری مواجه می شود، افسرده و دل پریش می ماند که چاره چیست؟
فروشنده علت را جویا می شود، ماجرا را که می فهمد می گوید: عده ای 1000کیلومتر راه آمده اند که به ما کمک کنند، بر من که اهل این منطقه هستم سنگین می آید که کمک نکنم. یک گاو باردار به امام جمعه می دهد.
پیرزن خلق خدا و خدای مهربان شکر می گوید که از میان گل ولای گل بوته احساس مهربانی مشکلش را مرتفع می کند.(روای سید مهدی کاظمی)