پایگاه خبری اصناف و بازرگانی

سه شنبه , ۱ خرداد ۱۴۰۳

چرا شبکه‌های اجتماعی به خشونت دامن می‌زنند؟

در اولین دهه استفاده گسترده از اینترنت، نظر رایج این بود که مردم هرچ بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند، مهربان‌تر و فهیم‌تر می‌شوند و در نتیجه دنیا در صلح و هماهنگی بیشتری خواهد بود، این موضوع تا جایی پیش رفت که بسیاری از مردم و اهالی رسانه ماموریت فیس‌بوک را «رام کردن توده‌های هیاهوگر و صمیمیت بخشیدن به دنیای تنها و سراسر بی نظم» می‌دانستند.

 

 

اکنون در سال ۲۰۲۲ شاهد نزاع و هیاهوی شبانه¬روزی اهالی اینستاگرام و توییتر هستیم. امروز آنچه شاهدیم این است که اینترنت انسان‌ها را به یکدیگر متصل می‌کند، اما لزوماً همدلی به وجود نمی‌آورد. اینترنت در بدترین حالت می‌تواند به دستگاه عظیم تولید بیزاری متقابل شباهت پیدا کند. از منظر رسانه‌ای، کانال‌های ارتباطی یک‌سویه کمتر از گذشته کارایی داشته و ما رو‌به‌روی یکدیگر می‌ایستیم و کلامی را بی‌پاسخ نمی‌گذاریم؛ اگر بیش‌ از پیش مخالفت می‌کنیم، علت آن است که دنیای مدرن از ما می‌خواهد نظرمان را بدون زحمت با صدای بلند اعلام کنیم.

 

 

به عقیده پل گراهام «موافقت‌کردن کمتر از مخالفت‌کردن مردم را به هیجان می‌آورد». وقتی خوانندگان با مقاله یا پستی مخالفند، بیشتر احتمال دارد نظرشان را درج کنند و به هنگام مخالفت هم مطالب بیشتری برای گفتن دارند. علاوه‌ بر این، مردم وقتی مخالفت می‌کنند برافروخته‌تر می‌شوند. ما انسان‌ها قسمت اعظم حیاتمان به‌ عنوان نوع بشر را  با سنت‌های مشترک و مجموعه‌ای از اصول ثابت زندگی کرده‌ایم. امروز اما، مدام با افرادی مواجه می‌شویم که ارزش‌ها و سنت‌هایشان با ما فرق دارد. هم‌زمان، از منظر رفتاری، بیش از همیشه تساوی‌خواه شده‌ایم. همه انتظار دارند صدایشان شنیده شود و این انتظار بیشتر و بیشتر هم می‌شود‌. وقتی دیگر پشتوانه فکری چندانی وجود ندارد تا با تکیه بر آن تصمیم بگیریم، تعداد مسائلی که بر سر آن‌ها «توافق عمومی» داریم، به‌سرعت رو به کاهش است. اگر ما انسان‌ها موجوداتی صرفا عقلانی بدون زمینه احساسی بودیم، مودبانه به نظر مخالف گوش می‌دادیم، اما مخالفت در دنیای واقعی مانند سیلابی به مغزمان روانه شده و تمرکز بر بحث دشوار می‌شود، جملۀ «با تو مخالفم» به «از تو خوشم نمی‌آید» تبدیل می‌شود؛ به جای آنکه ذهنمان را برای فهم دیدگاه دیگران آماده کنیم، روی دفاع از خودمان تمرکز می‌کنیم.

 

 

در واقع مخالفت یا وسوسه‌مان می‌کند پرخاشگر شویم و فرد مقابل را ‌با تمام قوا و با خشونت به باد انتقاد بگیریم یا وادارمان می‌کند عقب‌نشینی کنیم و برای آنکه از تعارض پیش‌گیری کنیم، نظرمان را بیان نکنیم. گفت‌و‌گو‌های آنلاین تا این اندازه پرخشونت‌اند، گویا اساساً به همین منظور طراحی شده‌اند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند محتوایی که خواننده را به خشم می‌آورد بیشتر احتمال ‌اشتراک‌گذاری دارد، کاربرانی که پیام‌های خشونت‌آمیز پُست می‌کنند، لایک و ریتوییت بیشتری دریافت می‌کنند و پلتفرم‌هایی که این پیام‌ها در آن‌ها پست می‌شود توجهی را دریافت می‌کنند که کاربران به تبلیغ‌کننده‌ها می‌فروشند. بنابراین، شبکه¬های اجتماعی به شما انگیزه می‌دهند تا در هر بحثی افراطی‌ترین پاسخ‌هایتان را ارسال کنید. خرده اختلاف‌ها، تعمق و فهم متقابل نه فقط در این جرو‌بحث‌‌های شدید نادیده گرفته می‌شوند، بلکه لاجرم قربانیِ این گونه منازعات‌ می‌شوند. برآشفتگی‌های توخالی که در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم در واقع نشان می‌دهد نمی‌دانیم چگونه درست و همراه با تأمل مخالفت‌ کنیم: در حقیقت، جنگیدن پوششی است برای فرار‌کردن.

 

 

درست مخالفت‌کردن یک مهارت است و نه امری که به‌صورت طبیعی اتفاق می‌افتد، رفته‌رفته راحت‌تر مخالفت می‌کنیم. آن‌ها که در هنر مخالفت‌کردن تبحر دارند، فقط به تصویری که از خود به نمایش می‌گذارند، فکر نمی‌کنند؛ آن‌ها به‌‌راحتی تصویری را تشخیص می‌دهند که فرد مقابل هم می‌خواهد از خود به نمایش بگذارد.

 

 

یکی از قدرتمند‌ترین مهارت‌های اجتماعی اعتبار‌دادن به دیگران است؛ یعنی بتوانیم تصویری را تأیید کنیم که فرد دوست دارد در میان مردم از خود به نمایش بگذارد. در هر گفت‌و‌گویی، وقتی فرد مقابل احساس می‌کند تصویر اجتماعی مد‌نظرش را پذیرفته‌اید و تأیید کرده‌اید، بسیار راحت‌تر با شما ارتباط برقرار می‌‌کند و احتمالاً به آنچه باید بگویید بیشتر گوش می‌دهد.

 

 

افراد احتمالاً به تصویری که دوست دارند از آن‌ها دیده شود بیشتر توجه می‌کنند تا به یافتن راه‌حل درست مسئله. اگر برایم مهم باشد دیگران مرا باکفایت ببینند، احتمالاً با هر چالشی در کارم پرخاشگرانه روبه‌رو می‌شوم. اگر بخواهم دیگران مرا فردی خوب بدانند که روحیۀ همکاری دارد، احتمالاً از بیان مخالفتم که به‌شدت به آن معتقدم سرباز می‌زنم و مخالفتم را آنقدر صریح بیان نمی‌کنم که همه متوجه شوند.

 

حال چگونه با کسی که به‌شدت مخالفیم، گفت‌و‌گو کنیم؟

لازم نیست حتماً به لحاظ سیاسی با او هم‌نظر باشیم تا بر توصیه‌اش صحه بگذاریم، یکی از بهترین ترفندها این است که به طرف مقابل فرصت طلایی عقب نشینی بدهیم. یعنی در گفت‌و‌گو با آدم‌ها به اندازۀ کافی شفقت به خرج دهیم؛ به آن‌ها فرصت کافی دهیم فکرشان را تغییر دهند تا بتوانند وجهۀ خود را حفظ کنند. اگر برای مثال بگویید ’حرفت نشان می‌دهد نژادپرست هستی!‘ فرد مقابل را وادار می‌کنید بگوید ’نه، نیستم‘ و فرصت طلایی عقب‌نشینی از دست خواهد رفت. تنها راهی که برای فرد می‌ماند آن است که با سرعت به نظر مخالف حمله کند. وقتی با کسی بحث می‌کنیم، باید به این فکر کنیم او چگونه می‌تواند هم‌زمان هم ذهنش را تغییر دهد و هم‌ تصویر اجتماعی خود را حفظ کند یا حتی ارتقا ببخشد. اغلب، انجام این کار حین منازعه دشوار است. در لحظۀ منازعه نظر فرد بیش از قبل و بعد منازعه با هویتش گره می‌خورد. با ‌این‌ حال، اگر به طرف مقابل نشان دهیم به او گوش می‌دهیم و به دیدگاهش احترام می‌گذاریم، احتمال این که فرد بعداً تغییر موضع دهد، افزایش می‌یابد. اگر و هر زمان که فرد مقابل تغییر موضع داد، نباید سرزنشش کنیم که از ابتدا با ما موافق نبوده‌ است.

 

نویسنده فرشته کریمیان

نگاهی به مقاله ایان لزلی در روزنامه گاردین

» مطالب توصیه شده

» سایت خوان گروه رسانه‌ای هفت اقلیم هنر

© کپی‌رایت ۲۰۲۲, تمامی حقوق متعلق است به گروه رسانه‌ای چکاد است  |  خانه روشن

» میدان بهارستان، کوچه جورکش، بن‌بست طالقانی، پلاک7

»راه‌های ارتباطی: 36915842-021 ؛ 09377397992